مقدمه
شکاف بین نسلی یک پدیده ی چند وجهی است که البته از نظر جامعه شناسی بیشتر بدان پرداخته شده است اما نباید فراموش کرد جنبه هایی از عملکرد خانواده در دامن زدن به این شکاف، یا ترمیم این فاصله نقش مهم را ایفا می کند.
برای واژه ی شکاف نسلی معادل های دیگری همانند گسست نسلی، انقطاع نسلی ، تضاد نسلی و انسداد نسلی نیز در مقالات و کتابهای فارسی بکار برده اند. از نظر لغوی شکاف نسلی به معنی(بریده شدن و منفرد گشتن از دوست یا کسی است.
مفهوم فاصله ی نسلی نیز با شکاف نسلی مترادف است. به طوری که فاصله ی نسلی به اختلافات مهم بین دو نسل در تجربه ، ارزشها ، هنجارها و به طور کلی به اختلاف و شکاف فرهنگی قابل توجه بین دو نسل گفته می شود.
گسست نسلی دور شدن تدریجی دو یا سه نسل پیاپی از یکدیگر از حیث جغرافیایی، عاطفی، فکری و ارزشی است. البته در بحث حاضر تمرکز بر بعد جغرافیای گسست نسل ها نیست. پدیده ی گسست نسل ها از جنبه های گوناگون قابل بررسی است. البته در ادبیات پژوهشی و تاریخچه از منظر اجتماعی بدان نگریسته شده است و به عنوان یک پدیده ی جامعه شناختی عنوان شده است.
از این منظر، مفهوم شکاف نسلی به چگونگی تداوم فرهنگی یک جانعه از نسلی به نسل دیگر مربوط می شود.
با تصدیق جنبه ی اجتماعی پررنگ این پدیده میتوان علل روانشناختی دخیل در تشدید این گسست را نیز مورد بررسی قرار داد. این عوامل روانشناختی تنها فردی بلکه خانوادگی نیز می توانند باشند. البته گاه متأثر از شرایط اجتماعی، مقتضیات زمان و تحت نفوذ عواملی چون رسانه ها، محیط های یادگیری و هجمه های فرهنگی نیز هستند. از این رو نگارنده قصد دارد پدیده ی گسست نسلها به معنای فاصله گرفتن نسل والدین از فرزندان بخصوص فرزندان نوجوان و جوان را از نگاه روانشناختی و از بعد تعاملات در خانواده مورد بررسی قرار دهد.
سوال اساسی این است که در کنار همه ی عوامل جامعه شناختی مؤثر در فاصله گرفتن نسل ها از یکدیگر، چه عوامل خانوادگی و سیستمی در تشدید این فاصله ها بین بزرگسالان و نسل فرزندان مؤثر هستند؟
در پاسخ به این سؤال باید به عملکرد خانواده به عنوان یک مؤلفه ی مهم در رشد و سلامت فرزندان توجه کرد.
در تعريف عملكرد خانواده گفته ميشود كه عملكرد خانواده، تلاش مشتركي براي برقراري و حفظ تعادل در خانواده است(ثنايی، 1387). عملكرد خانواده به توانايي در هماهنگي با تغييرات، حل تضادها و تعارضات، گفته میشود همبستگي بين اعضاء و موفقيت در اعمال الگوهاي انضباطي، رعايت حد و مرزِ بين افراد، اجراي مقررات و اصول حاكم بر اين نهاد با هدف حفاظت از كل نظام خانواده است.
تغييرات كمي و كيفي در اين فرايند باعث شكل گيري شخصيت متفاوت در خانواده ميشود و در بيشتر موارد با وجود اينكه ممكن است پشتوانه اي براي سلامت رفتاري افراد باشد، مشكلات رفتاري خاصي را ايجاد ميكند كه به عوامل متعددي بستگي دارد. .
عملکرد معیوب خانواده و عدم ایفای وظایف سیستم خانواده می تواند بر صمیمیت و مشارکت و روابط اعضاءی خانواده تأثیر مخرب داشته باشد و باعث ایجاد فاصله بین خرده سیستم های خانواده از جمله خرده سیستم والدین با فرزندان شود و این فاصله به مرور زمان بیشتر و ترمیم این شکاف به مراتب مشکلتر شود.
دکتر داود حاج خدادادی
دکترای مشاوره و مدرس دانشگاه