زندگی سخت تر از چیزی است که به نظر میرسد اما برخی از افراد با وجود مشقتهای فراوان از پس سختیها برآمده و درهم نمیشکنند و افسرده نمیشوند.
چگونه است که این افراد هرگاه با تحولات مهمی مانند شرایط بد مالی، مرگ، طلاق، مشکلات جسمی و از دست دادن شغل روبهرو میشوند، هرگز خود را نمیبازند و همچنان میتوانند نسبت به آینده و اینکه اوضاع شان روبهراه خواهد شد، خوشبین باشند. در حالی که برخی دیگر در این مواقع چنان وحشتزده میشوند که نمیتوانند کاری از پیش ببرند؟
هرگاه در زندگی شرایطی پیش میآید که مجبور میشویم با بحرانی دست و پنجه نرم کنیم، هرگز به این موضوع فکر نمیکنیم که اگر امروز در برابر مشکلات، واکنشهای مناسب از خود نشان دهیم، فردای سرشار از اعتماد به نفسی خواهیم داشت و تبدیل به فردی قویتر میشویم. این مطلب در مورد بحرانهای زندگی و روشهای برخورد با آن است.این موارد را هنگام بحرانها به خود مرور کنید:
1. بحرانها رایجتر از آنچه فکر میکنیم، هستند.
هربار که به اخبار گوش میدهیم، خبرهای زیادی در مورد کسانی که دچار بحرانی شدهاند، میشنویم. البته از آنجا که قربانیان این حوادث را نمیشناسیم، چندان تحت تاثیر قرارنمی گیریم. زندگی ما انسانها، پر از حوادثی مانند تصادف، آتشسوزی، توفان، سونامی، دزدی از بانک، آزار کودکان و جرایم مختلف است و البته جای شکرش باقی است که تمام این حوادث برای همه ما در یک زمان رخ نمیدهد. اما با نگاهی به این اخبار متوجه میشویم که رخداد حوادث پریشانکننده، همیشگی است و هرجایی اتفاق میافتد. پس باید بدانیم که هر لحظه ممکن است خود ما یکی از قربانیان باشیم.
بحرانها بخشی از زندگی هستند و اگرچه قرار نیست همیشگی باشند باید آنها را بپذیرید تا بتوانید خود را برای مقابله با آنها به طور مناسبی مجهز کنید.
2. بحران در هر سن و مرحلهای وجود دارد.
همانطور که بیماری، فقیر و غنی، بزرگ و کوچک نمیشناسد، بحرانهای زندگی نیز همین طور هستند و در تمام مراحل زندگی مان از کودکی تا بزرگسالی ممکن است وجود داشته باشند و هرکس نسبت به شرایط خود بحران را سخت و دردناک تجربه میکند. مثلا دعوت نشدن به یک مهمانی برای یک نوجوان میتواند همانقدر دردناک باشد که یک مرد میانسال حرفهاش را از دست بدهد. مقدار درک اضطراب و صدمات روحی بر اساس عوامل بسیاری مانند سن، جنسیت، شخصیت، سطح تحصیلی، روابط خانوادگی، شبکه دوستان، سلامت عاطفی و بلوغ معنوی سنجیده میشود. هر قدر به بلوغ فکری بیشتری رسیده باشید، بهتر میتوانید بحرانهای زندگیتان را از سر بگذرانید. فراموش نکنیم که زندگی رشد کردن است و گاه بحرانها رشد روحی و فکری تان را سرعت میبخشند. اگر بحرانها را به عنوان بخشی از زندگی بپذیرید، میتوانید با درست اندیشیدن، پایان خوبی برایشان رقم بزنید. پس از گذراندن هر بحران، دیدتان نسبت به دنیا عمیق تر شده و از این پرسش «چرا من ؟» به «چرا من نه ؟» میرسید. دیدن دنیا و مشکلاتش با نگاه واقع گرایانه شما را از هر چالشی موفق بیرون میآورد.
3. برای رفع حوادث آسیبزا، راههای سادهای وجود ندارد.
گاهی اوقات وقتی دچار بحرانی میشوید، به دنبال علت آن هستید. اما برخی بحرانها مانند از دست دادن عزیزی یا بلایای طبیعی، خارج از کنترل و اراده افراد است و نمیتوان جلوی این نوع رویدادها را گرفت و حتی دلیل خاصی برایشان آورد. اما برای گذراندن این بحرانها باید یاد بگیرید در برابرشان واکنشهای مناسبی اتخاذ کنید. هرگز نباید ذهن خود را با گفتن عباراتی مانند اینکه «اگر اینطور نمیشد …» مشغول کنید تا تفکر و ذهنتان مجال اندیشیدن به راهحلهای مناسب برای رسیدن به وضعیت مطلوب بیابد.
4. بحرانها عمیقترین ترسها و باورها را بروز میدهند.
حوادث مهم، شخصیت و رازهای پنهان وجودتان را فورا هویدا میکنند. اینکه شما در مورد زندگی، پول، عشق، خانواده، صداقت، شهامت، امید، ایمان و هرچیز دیگر چگونه میاندیشید و همیشه این احتمال وجود دارد که باورها و افکارتان در لحظات بحرانی زندگی دچار لغزش شوند. زمانی هم بحرانها ممکن است دقیقا چیزی را که از آن وحشت دارید، هدف بگیرند و این مساله وضعیتتان را حادتر کند.
در این دوران معمولا پی به هویت واقعی خودتان میبرید. بهتر است با کمک مشاوران و متخصصان و حتی نوشتن خاطراتتان با مشکلات رو بهرو شوید و اگرچه کار ساده و سهلی نخواهد بود اما بدون تردید میتوانید راهحلی برای گذر از وضعیت بدتان بیابید و از بحران زندگیتان جان سالم بدر ببرید. چه بسا در آینده بتوانید رخدادهای بد زندگیتان را بهتر کنترل کرده و زودتر از شرشان خلاص شوید. به این ترتیب ایمان به قدرت روحی خود، جای ترس را میگیرد.
5. شرایط را بدتر نکنید.
اولین قانون برخورد با یک بحران، بدتر نکردن وضعیت است. گاهی اوقات دیگران، حتی دوستان و عزیزان بدون اینکه متوجه باشند، نصایح بدی برای عبور از بحران ارائه میدهند. علت این مساله این است که بیشتر مواقع آنها تجربه دردناکی در زندگی نداشتهاند و نگاهشان به دنیا بسیار سادهلوحانه است. از نصایح این افراد تا جایی که میتوانید دوری کنید. در مقابل با کسانی که در گذشته درد و رنجهایی را از سر گذراندهاند و اکنون با تجربههای گرانبهای زندگی شان، روزگار میگذرانند همکلام شوید. به این ترتیب میتوانید از بینش عمیق آنها نسبت به زندگی بهرهمند و زودتر از شرایط بدتان خلاص شوید.
6. حوادث بد مانند بلایای طبیعی، اضطراب ناشی از بحرانهای شخصی را افزایش میدهد.
وقتی دچار فاجعهای شدهاید و همزمان با آن، بحرانی در داخل کشور یا جهان، زندگیتان را تحتتاثیر قرار داده، ممکن است بیشتر احساس درماندگی کنید. ما انسان ها، فقط با مقدار مشخصی از اضطراب و بحران میتوانیم کنار بیاییم و اگر قرار باشد روی تمام مشکلات جامعه، همزمان با مشکلات خود متمرکز شویم بسرعت از پای درمیآییم. بهتر است انرژیتان را صرف مشکلات مربوط به زندگیتان کنید و تنها به اخباری که روی وضعیتتان تاثیری مستقیم دارد، توجه نشان دهید. باید بیاموزید انرژی عاطفیتان را عاقلانه مدیریت کنید و به جای اینکه نگران تمام مسائل جامعه و دنیا باشید، بحران زندگی خود را کنترل کنید. هرقدر روی زندگیتان متمرکزتر بمانید، قدرت بیشتری مییابید و حتی میتوانید به اطرافیانتان نیز کمک کنید.
7. قدرت، اعتماد به نفس و شخصیت، آن روی دیگر بحرانها هستند.
بحرانها ممکن است از شما فردی بد اخلاق یا برعکس بهتر بسازد. همه ما میدانیم چالشهای سخت زندگی ممکن است افراد را مستعد نگرانی، اضطراب، افسردگی، ترس، تردید، رنجش، نفرت و تلخی کنند. اما به چیزی که کمتر توجه نشان میدهیم، این است که هر بحران و چالشی در زندگی میتواند انسان را به سمت زندگی منظمتر و متمرکزتر هدایت کند. اگر هنگام برخورد با یک بحران، به جای آه و ناله و نق زدن و گفتن اینکه زندگی بسیار غیرمنصفانه است، سعی کنید شرایط را کنترل کرده و واکنشهای مناسبی نشان دهید، به مرور زندگیتان را تحت تسلط خود درآورده و منظمتر میشوید و در نهایت اعتماد به نفس و قدرت روحی خود را افزایش میدهید. از آزمونهای زندگی نهراسید و در برابرشان ایستادگی به خرج دهید.
8. هرچه بحران سختتر باشد، به حمایت دیگران نیاز بیشتری احساس میشود.
شما میتوانید مدل موی تان را که بد از آب درآمده، به تنهایی تحمل کنید اما برای تحمل درد و رنج ناشی از بیماری سرطان عزیزتان به حمایت دیگران نیاز دارید. بیشتر مواقع برای عبور از یک بحران، علاوه بر مهارتهای زندگی به وجود دیگران نیاز است. بنابراین بهتر است مشاورهای خوب و مددکارهای اجتماعی لایق محل زندگیتان را بشناسید و در مواقع لزوم از آنها کمک بگیرید.
9. حوادث آسیبزا دائمی نیستند.
همانطور که خوشیها پایدار نیستند، بدیها نیز میگذرند. هرگاه به این مساله که «امروز» تمام شدنی است و به زودی به «دیروز» تبدیل میشود، توجه کنید، متوجه میشوید که بحرانها هم گذرا خواهند بود و در نهایت درد ناشی از آنها تمام میشوند. با این فکر ذهنتان پریشان نخواهد شد و میتوانید با آرامش به حل مشکلاتتان بپردازید.